نویسنده: شریف لک زایی
 
 
 
 
 
 
 
 
 
1. هر تمدنی دارای یک (دانش مرکز) است که همه دانش های دیگررا هدایت و چارچوب دار می کند. در تمدن اسلامی قدیم ، مانند تمدن رومی و یونانی ، فلسفه ، محور قرار گرفته بود; این فلسفه یونانی یا رومی یا حکمت اسلامی است که چارچوب مفهومی دانش های آینده را تعیین می کند.
2. هر تمدنی زمانی می تواند به وجود بیاید و ماندگار شود که یک (چارچوب معرفتی ) داشته باشد که (چارچوب مفهومی حاکم ) را شکل وسپس این چارچوب مفهومی ، (چارچوب کنشی ) را تشکیل می دهد.این چارچوب کنشی نیز همان (عقلانیت حاکم ) بر تمدن را شکل داده ،به همین دلیل ، فلسفه یا حکمت ، عقلانیت حاکم بر تمدن را سامان می دهد.
3. اصالت معنا تمدن آینده را تشکیل می دهد، به دلیل (سیالیت فرهنگی ) جهان که به وسیله (رسانه های جهانی ) به وجود آمده است ،حکمت نیز متفاوت خواهد بود. آنچه غربی ها، برای توجیه وضعیت جدیدبه کار برده اند، (اصالت لفظ یا اصالت نشانه ) است که نام (جهانی شدن ) یا (پسامدرنیسم ) بر آن گذاشته اند.
4. جهانی شدن همان اصالت نشانه است که از وحدت اصالت نشانه وپراگماتیسم در امریکا، و فلسفه تحلیلی و اصالت نشانه در انگلستان به وجود آمده است (فرق دو نظریه جهانی شدن در امریکا و انگلستان ).نتیجه این نظریه ، (سطحی ساختن معنا به لفظ) است که جذابیت خودرا از طریق (تکرار نشانه ) به وجود می آورد که به آن (فرهنگ پاپ یاعوام گرا) گفته می شود.
5. پسامدرنیسم نیز همان اصالت لفظ است . پسامدرنیسم ، نظریه ساختار شکنی معانی متعین مدرنیسم است . پس اعتقاد به (تکثرگرایی معنایی ) دارد که از (تکثرگرایی الفاظ) به وجود آمده است ; به عبارت دیگر، پسا مدرنیسم (تقلیل معنا به لفظ) است و از طریق این تقلیل ،تکثر لفظی را به تکثر معنایی سرایت می دهد که این همان (نهیلیسم فعال ) اروپایی و غربی است .
6. نتیجه جهانی شدن یا پسامدرنیسم ، (بی معنایی ) خواهد بود که نتیجه آن افسردگی و واماندگی اجتماعی است ، چون معنا قصد و هدف می آفریند و تکثرگرایی معنا، بی مرز و بی تعین ، بی هدفی را می آفریند واین موجب از (هم پاشیدگی ساختار کنشی ) خواهد شد. از هم پاشیدگی ساختار تمدنی غرب خواهد شد.
7. اصالت معنا، در حالی که مزایای اصالت لفظ را دارد، از مشکلات آن نیز برکنار مانده است . اصالت معنا اصالت را به معنا می دهد و لفظ را درآن امحا و محور می کند. معنا پنجه ای گشوده دارد که همانا شهود است ،چون (معنا و شهود) دو عنصر به هم پیوسته است ، پس آن را به حوزه لفظ و نشانه می کشاند و قواعد لفظ و نشانه را نادیده نمی گیرد. (و ما من رسول الا بلسان قومه لیبین لهم ).
8. این نظریه ، به دنبال یافتن (نظام تولید معنا و مبادله آن در ساختاریک دانش ) است ، پس دانش در این نظریه ، نظامی فرهنگی است که تابع نظام جهان پدیداری یک جامعه است ، پس فلسفه معرفتی بر این مبنا، بر (ارتباطشناسی دانش ها) بنا می شود; مشکل ارتباط شناسی ریاضیات یا فیزیک ، یا ارتباط شناسی علوم اجتماعی یا ارتباط شناسی اقتصاد...
9. هر دانشی ، از معنا و نشانه های مربوط به آن شکل می یابد. معنا ونشانه بنیادهای شناختی و چارچوب حاکم بر دانش شناسی ، تمدن جدید را تشکیل می دهند و این معنا و نشانه ها ، تابع (آفاق و انفس )هستند، پس علوم بشریت متکثر و غنی می شوند و از سوی دیگر، نیز با(جهان پدیداری فطری ) بشر به وحدت و تعامل می رسد.
10. اصالت معنا با وحدت بخشی به دانش های بشری ، نهیلیسم معرفتی و ساختاری را از بین می برد و آنکه اهداف (فرهنگ های انسانی ) به کار می گیرد و سپس با نشان دادن (کلمه سواء)، به تعامل میان دانش و میان فرهنگی بپردازد و این همان (وحدت در کثرت وکثرت در وحدت ) است ، پس با توجیه گرایی به نفی دیگر فرهنگ هانمی پردازد و به دام شرک معرفتی غرب نمی افتد.
11. نقد فرهنگ های بشری ، به علت گرفتار آمدن به دام اصالت لفظ ونشانه (مثل تقدس قائل شدن برای سنتی آباء) آگاهی شکل اسطوره به خود می گیرد و سپس شرک و تکثر گرایی در اسطوره ، تجلی می یابند، ازنقد دانش آنها ریشه می گیرد، چون فرهنگ ها در یک مدت طولانی که به تمدن تبدیل می شود و تمدن ها براساس (تعین ) شکل می گیرند وتعین ها براساس (تکرار) به وجود می آیند و تکرار در معنی نیست ، بلکه در لفظ است ، پس اصالت لفظ به وجود می آید و (انحطاط معنایی ) یک جامعه و تمدن را رقم می زند.
12. (نظام رسانه ای دانش ها) در اصالت معنا بر این اساس بنیادمی گیرد که به تکرار دچار نشود: (من ساوا یوماه فهو مغبون ). غفلت جای خود آگاهی نگیرد. پس ایده اعتبار بخش و عبرت بین را تبلیغ می کند. این (خلاقیت دانشی ) را رقم می زند و این بر یک نکته انسان شناسی بنا می کند و آن (صاحبان عقول ) یا (اولوا الالباب ) است که نگاه عبرت بین به طبیعت و تاریخ و فرهنگ ها دارد.